مادر کیمبرلی به تهدید او عمل نکرد و کیمبرلی فارغ التحصیل شد. آنچه که همه این داستان ها نشان می دهند، پیامدهای مخرب کمبود انباشته حمایت است، چیزی که همجنس گرایان کمربند کتاب مقدس را بیشتر از همجنس گرایان در مناطقی از ایالات متحده در برابر آسیب آسیب پذیرتر می کند.

همسالان، محل کار، و همسایگان - همگی قاطعانه همسو هستند که همجنس گرایی برای خدا منفور است، یک جوان همجنس گرا طرد شده ممکن است به معنای واقعی کلمه جایی برای بازگشت نداشته باشد.

رانده شده از مسیح به اجبار از خانواده بهشتی - و در بسیاری از موارد خانواده های گوشتی و خونی نیز - و با لعنت ابدی روبرو هستند، مسیحیان همجنس گرا با ترس از جهنم، افسردگی، افکار خودکشی، برنامه های همجنس بازان سابق، احساس بی ارزشی دست و پنجه نرم می کنند. و رفتارهای خود ویرانگر.

بسته به پیشینه مذهبی خود، پاسخ همجنس گرایان کمربند کتاب مقدس به تجربیات ظلم در فرقه های محافظه کار مسیحی، از بی دینی/آگنوسیستیسیسم تا کاوش در باورهای غیر مسیحی مانند بودیسم و ​​ویکا تا اعتقاد به خدای مسیحی، اما اجتناب از دین سازمان یافته تا مشارکت در تأیید همجنس گرایان متفاوت بود.

کلیساهای مسیحی (Episcopal، MCC، Unitarian Universalists، کلیسای متحد مسیح، کلیسای ارتدکس کاتولیک آمریکا). برخی، مانند جنیفر که تعدادی از کلیساهای باپتیست و پنطیکاستی را قبل از گرویدن به کاتولیک رومی امتحان کرد، و مارک، هنوز اعضای بسته در کلیساهای مسیحی باقی مانده اند. برادر دیمین، که در مقدمه ذکر شد، استدلال کرد که کلیساهای مسیحی محافظه کار که همجنس گرایان را نه تنها از جماعت های فردی، بلکه از عضویت در بدن مسیح محروم می کنند، نمی توانند به درستی خود را مسیحی بنامند.

برادر دیمین معتقد است که چنین افرادی کار شیطان را انجام می دهند: من معتقدم که آنها مسیحی نیستند. من بیرون می آیم و آن را بیان می کنم. آنچه که راست مذهبی انجام داده است، آنچه که مسیحیان فوق محافظه کار در واقع انجام داده اند همان کاری است که شیطان می خواهد انجام شود. و این مردم را از مسیح دور می کند. و عیسی در مورد آن چیزی برای گفتن داشت.

<< «خدا به من خواهد گفت.» او [ترجمه کرد]، «برای کسانی که فرزندانش را از او دور می کنند، در واقع بهتر است که سنگ آسیاب به گردن خود بسته باشند و در دریا انداخته شوند تا رو به روی او. خشم.» یوشع نمونه بارز کسی است که «از مسیح رانده شده است» و او تنها نیست. سلیا، که سفیدپوست، 40 ساله و اهل کنتاکی شرقی است، مشاهده کرد که تجربیات او با مسیحیت محافظه‌کار باعث ایجاد تلخی زیادی نسبت به دین شده است: مایه تاسف است که تجربه مذهبی من کاملاً آلوده است.

من اولین آرزوی من در دنیا برای رفتن به کلیسای دیگری را ندارم. و من فکر می کنم که معنویت بخش مهمی از هر انسانی است. این بخش مهمی از وجود من است که، صادقانه بگویم، من آن را برای تمام مقاصد و مقاصد رها کرده ام، زیرا درد بسیار زیادی به همراه داشته است، و این ناسالم است. میستی گفت که هنوز با احساس خشم و رنجش به دلیل تربیت مذهبی اش دست و پنجه نرم می کند و مطمئناً مسیحی بودنش را نمی شناسد: من اصلاً نمی توانم مسیحیت را تحمل کنم.

وقتی من بچه بودم، آنها پذیرش، صلح و انفعال را موعظه می کردند و عیسی را دوست داشتند و با همسایه خود مهربان بودند و سپس دقیقاً برعکس این کار را انجام می دادند. بنابراین برای من آشکار بود که آنها منافق هستند.

من واقعاً در سال گذشته به این نقطه رسیده ام که بتوانم بپذیرم مردم مسیحی هستند، شوخی نمی کنم. از حدود سیزده سالگی تا حدود 21 سالگی، آنقدر عصبانی و عصبانی بودم از همه چیزهایی که با من انجام شده بود، همه چیزهایی که به من آموخته بودند، همه چیزهایی که به آن باور داشتم، که بدجنس ترین شدم. مخالف طعنه آمیز مسیحیت که تا به حال دیده اید.

لیندا که پدرش واعظ شاگردان مسیح و مادرش محقق کتاب مقدس است، در کلیساها بزرگ شد. او گفت: "به عنوان بچه های واعظ، از ما انتظار می رفت که همیشه آنجا باشیم." او کتاب مقدس را کلام الهام‌شده خدا می‌داند، اما دیگر به طور منظم در کلیسا حضور نمی‌یابد، چیزی که او از دست می‌دهد: شما فقط می‌توانید خود را برای مدت طولانی به طرق مختلف از نظر روحی تغذیه کنید.

به خصوص در این بخش از کشور می تواند دشوار باشد. آرزو می‌کنی که گاهی می‌توانی به کلیسا بروی، و از اینکه بهت بگویند چه آدم وحشتناکی هستی نترسی. حتی اگر متوجه نشوند که یک همجنس‌باز در جایگاهشان نشسته است، فقط برای شنیدن آن بارها و بارها. شما "خدا به من خواهد گفت" >> 85 می خواهید بایستید و فریاد بزنید، "خیلی اشتباه کردی! کجا حوزه علمیه رفتی؟» پس از سالها دعا، پریشانی روانی، عزت نفس پایین، و یک ازدواج دگرجنسگرایانه به شدت توهین آمیز، لیندا سرانجام در سن 27 سالگی به پایان رسید.

برای او، این نیاز به مبارزه با کتاب مقدس توسط خودش داشت. من به خاطر نحوه تربیتم بر سر آن با خدا مبارزه کردم. خدا برام خیلی مهمه شروع به تحقیق کردم.