برخلاف کتی، مارک که 48 ساله، آفریقایی آمریکایی و اهل کنتاکی مرکزی است، با وجود همجنس‌گرا هراسی‌اش، همچنان در کلیسای سیاه‌پوستان آرامش پیدا می‌کند. مارک آنچه را که کلیسای «باپتیست مترقی» نامید، با خدمتگزاری که برایش احترام قائل است، یافت. این خادم علیه همجنس گرایی موعظه نمی کند، اما مارک نیز به طور کامل در کلیسا حضور ندارد.

او سعی کرد با دوست پسرش در MCC (کلیسای جامعه متروپولیتن) 10 شرکت کند و اگرچه تجربه لذت بخش بود، مارک توضیح داد که "وقتی می روم احساس نمی کنم به کلیسا رفته ام." برای مارک، هویت نژادی او بر هویت جنسی او در مسائل مذهبی غلبه دارد، و او به وضعیت «نپرس، نگو» در یک کلیسای سنتی سیاه‌پوستان راضی است: زیرا این برای من فقط یک سنت است.

سیاه‌پوست بودن است، تمام تبعیض‌هایی که با آن روبه‌رو می‌شوید وجود دارد و شما فقط به راه خود ادامه می‌دهید و کاری را که باید برای خود انجام دهید، انجام می‌دهید، و این همان چیزی است که در مورد کلیسا در جامعه سیاه‌پوستان وجود دارد. این بخش بزرگی از وجود من است. من سیاه پوست هستم.

حتی با وجود اینکه برخی از مردم، نه همه، شما را محکوم می کنند و بامزه نگاه می کنند، من همانی هستم که هستم و نمی خواهم از معنویاتم و چیزی که من را راحت می کند و من را در طول هفته سپری می کند صرفاً برای راضی کردن دیگران دست بکشم. از آنجا که حتی اگر ممکن است من آن خیره ها را ببینم، هنوز با ارتباطم با هر پیامی که باشد احساس خوبی دارم.

یا ممکن است یک یا دو آهنگ به پیامی که من دریافت می کنم دوخته شده باشد. این تمام مراسم است پاتریشیا هیل کالینز، جامعه‌شناس، در کتاب خود «سیاست جنسی سیاه‌پوست» به این «اثر کنجکاو» اشاره کرد - کلیساهای سیاه‌پوستی که به همجنس‌گرایان اجازه می‌دهند در گروه کر و نوازندگان «خدا به من بگوید» >> 73 تا زمانی که رضایت به حضور در یک «دان» را داشته باشند.

وضعیت «بپرس، نگو». کالینز در مورد این پدیده از کشیش ادوین سی. سندرز، کشیش بنیانگذار کلیسای بین فرقه ای متروپولیتن در نشویل نقل قول کرد: «پیام ناگفته . . . می گوید اشکالی ندارد که اینجا باشی، فقط چیزی نگو، فقط نقش کوچکت را بازی کن. شما می توانید در گروه کر باشید، می توانید روی نیمکت پیانو بنشینید، اما نگویید که همجنس گرا هستید.»11 سندرز نیز مانند کوهن مشاهده کرد که این امر کارایی کلیسا را ​​در مقابله با اچ آی وی/ایدز محدود می کند.

کالینز از سندرز نقل کرد که گفت: «شش موسیقی‌دان سیاه‌پوست در کلیساهای سیاه‌پوستان بر اثر ایدز مردند، اما کلیساها دلایل مرگ آنها را پنهان کردند.» 12 کتی، که یک مددکار اجتماعی است، از عدم تمایل کلیسای سیاه‌پوستان به بحث درباره همجنس‌گرایی و پذیرش سیاه‌پوستان ابراز نگرانی کرد. همجنس گرایان پیامدهای منفی برای کل جامعه سیاه پوستان دارند: من احساس می کنم این بخشی از دلیل افزایش موارد HIV و ایدز در جامعه سیاه پوستان است تا حدی به این دلیل است که کلیساهای سیاه پوست به همجنس گرا بودن بیش از آنچه قبلاً وجود داشته است ننگ زده اند.

زمانی که برای اولین بار این پروژه را آغاز کردم، نژاد را، علاوه بر منطقه و زمینه مذهبی، در درک مسیحیت کمربند کتاب مقدس، مهم دانستم. تصور می‌کردم که اقلیت‌های نژادی، با تحمل ظلم و تبعیض، ممکن است نسبت به رنج مردان و همجنس‌گرایان همدلی بیشتری داشته باشند. در میان خبرچینان من اینطور نبود. حتی افرادی مانند کتی و مارک که خانواده های نسبتاً پذیرنده ای داشتند، مشاهده کردند که گروه اقلیت آنها نسبت به برخی از همتایان سفیدپوست خود کمتر پذیرنده به نظر می رسید.

نویسنده و مشاور سیاسی کیث بویکین در کتاب خود یک رودخانه دیگر برای عبور: سیاه‌پوستان و همجنس‌گرایان در آمریکا نوشت: «علی‌رغم تعداد فزاینده‌ای از جماعت سیاه‌پوست که برای اعضای همجنس‌گرا و همجنس‌گرا ارزش قائل هستند، مذهب غالباً عامل همجنس‌گرا هراسی سیاه‌پوستان است. بویکین توضیح می دهد: «این جامعه کلیسا نیست، بلکه دکترین کلیسا است که همجنس گرایان را طرد می کند.

این تمایز به توضیح اینکه چرا از کلیسای سیاه‌پوستان به‌طور متناوب به‌عنوان همجنس‌گراترین و همجنس‌گراترین نهاد سیاه‌پوست یاد می‌شود، کمک می‌کند.» (15) «شما آگاهانه روی خونی که عیسی برای شما ریخته تف می‌کنید» - داستان جاشوا یکی از سه مصاحبه‌کننده که خانواده‌اش جاشوا، که در ابتدای این فصل نقل شد، سعی کرد دیو همجنس گرایی را از او بیرون کند، از خشونتی که به نام مسیحیت در حق او انجام شد چنان احساس شکست کرد که 74 << «خدا به من بگوید» آن را به تجاوز تشبیه کرد. . و جاشوا مانند قربانی تجاوز که نمی‌خواهد با آزارگرش کاری نداشته باشد، مسیحیت را انکار کرد.

در این بخش، من شرح مفصلی از شکافی که بیرون آمدن جاشوا در خانواده‌اش ایجاد کرد، به اشتراک می‌گذارم. توجه به این نکته قابل توجه است که در حالی که جاشوا جزییات دردناک تری را نقل می کرد - به ویژه روایتی ضربه به ضربه از طرد شدن استاد گلوگاهی آسیب زا - نسبت به سایر سوژه های مصاحبه، پویایی پیچیده ای که او توصیف کرد به توضیح اینکه چرا جوانان همجنس گرا در بین بی خانمان ها بیش از حد نماینده هستند کمک می کند.

اگر او قبلاً در کالج نبود که والدینش متوجه شدند او همجنسگرا است، جاشوا خودش بی خانمان می شد. همانطور که مشخص شد، والدین جاشوا به معنای واقعی کلمه همه چیزهایی را که از لباس‌های او کوتاه می‌شد از پشت او برداشتند، زمانی که مطمئن شدند او «سبک زندگی همجنس‌آمیز گناه‌آمیز» را پذیرفته است. اگرچه جاشوا در دوران نوجوانی شروع به داشتن جذابیت‌های همجنس‌گرایانه کرد، اما آنها را تا پایان سرکوب کرد.